به گزارش خبرگزاری حوزه، سومین جلسه از سلسله نشستهای تاریخ شفاهی با عنوان «تاریخ شفاهی حوزه و روحانیت؛ الزامات، موانع و راهکارها» با حضور حجتالاسلام احمد نجمی پژوهشگر این حوزه، در سالن نشستهای مرکز اسناد در قم برگزار شد.
تاریخ شفاهی حوزه و روحانیت، کارویژه اصلی مرکز قم است
در ابتدای نشست، محمدحسین فروغی رئیس مرکز قم گفت: این مرکز در نظر داشت دورههای تاریخ شفاهی را با عنوان مدرسههای فصلی برای مخاطبان راهاندازی کند. برگزاری این دورهها اگرچه ممکن است به نفع مرکز و همراه با سود مالی و برخوردار از نظم و نسق باشد، برای مخاطبان نفع کثیر ندارد، زیرا برگزاری دوره همراه با پرداخت هزینه برای پژوهشگران، قالب جلسات را به صورت خصوصی در خواهد آورد و صرفا تعداد اندکی خواهند توانست در آنها حضور پیدا کنند؛ ضمن اینکه ملزوماتی چون برگزاری دوره به صورت فشرده و در چند روز محدود را نیز به همراه دارد. موارد مذکور، باعث شد این دورهها را به صورت هفتگی برگزار کنیم و با حضور پیشکسوتان این موضوع و رشته به بحث و بررسی جوانب آن بپردازیم.
فروغی یکی از کارویژههای اصلی مرکز اسناد قم را تاریخ شفاهی حوزه و روحانیت برشمرد. او گفت: مرکز قم متولی ثبت و ضبط خاطرات روحانیون و تاریخ شفاهی آنان است و بر همین اساس، از حجتالاسلام احمد نجمی که هم از تجربه طولانی در این کار برخوردار است و هم سابقه کار رسانهای در این موضوع دارد، دعوت کردیم تا با بیان تجربیات خود، به غنی شدن بحث کمک کند.
علاقمندی من به تاریخ از دوران کودکی شکل گرفت
حجتالاسلام احمد نجمی با تشکر از مرکز اسناد انقلاب اسلامی قم و حاضران در جلسه، علاقمندی فراوان خود را برای نقل و به اشتراک گذاشتن تجربیات و دیدگاههایش ابراز کرد. او در شرح مختصری از کیفیت شکلگیری علاقهاش به تاریخ گفت: علاقمندی من به تاریخ شفاهی و خاطرات، از کودکی شکل گرفت. پدرم نویسنده، امام جمعه و عضو مجلس خبرگان بود و کتابخانه خوبی داشت و رفتوآمدهای زیادی به منزل ما انجام میشد. من به کتابخانه ایشان میرفتم. کلاس سوم و چهارم ابتدایی بودم که به جای خواندن کتابهای رمان و داستان، به خواندن کتاب «نهضت امام خمینی» نوشته آقای سید حمید روحانی و کتاب «نهضت روحانیون ایران» نوشته آقای علی دوانی مشغول میشدم.
کتاب آقای دوانی عکسهای زیادی هم داشت و مرا جذب میکرد. شاید اول راهنمایی بودم که اولین چاپ کتاب «خاطرات عَلَم» را خواندم و در ادامه در همین مسیر علاقمندیام شکل گرفت. از طرف دیگر، کار رسانهای را دوست داشتم و در سالهای حضور در بناب و اشتغالم به مقدمات درس طلبگی، که رسانهها به شکل فعلی نبود، به مناسبتهای مختلف، کار مجلهای انجام میدادم.
حجتالاسلام نجمی ادامه داد: بعد از عزیمت به قم، در سالهای ۸۱-۸۲ با خبرگزاری رسا همکاری کردم. حوزه فعالیت این خبرگزاری منحصر به حوزه و روحانیت در قالب کار خبری و رسانهای بود. فهم سلایق، نوع ارتباطگیری و اقتضائات کار با روحانیون و علما مهم بود و اشراف به اینکه چه چیزی مصلحت است و نیز شناخت جریانهای مختلف حوزوی ضرورت داشت. پس از آن چند سالی در جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، به کار مطالعاتی و رسانهای پرداختم. اینکه در متن یک تشکل مهم حوزوی قرار گرفته بودم، به من کمک میکرد تا مسائل مرتبط به حوزه و روحانیت و تعلق افراد به جریانهای گوناگون را بهتر دریابم. همه این شناختها و فقدان مرکزی در حوزه برای کار تحلیلی فکری پیرامون خود حوزه، باعث شد به همراه جمعی از دوستان در سالهای ۹۱-۹۲ به فکر تأسیس مجموعه مباحثات بیفتیم. این مجموعه حالت خبری نداشت و صرفا یک رسانه فکری تحلیلی از حوزه و روحانیت بود. در راهاندازی مباحثات، از رادیو زمانه که از سالهای ۸۸-۸۹ فعالیت تحلیلی میکرد و نوع نگاه آن، اثر پذیرفتم و خلأ چنین کاری را در حوزه علمیه احساس کردم، زیرا خبرگزاریهای حوزه و رسا هر دو کار خبری میکردند.
اساس کار در مجموعه مباحثات ارائه «مینی تاریخ شفاهی» بود
این محقق حوزه تاریخ شفاهی گفت: در دو سه سال اول، با آهنگ متوسط به مسائل تاریخی حوزه پرداختیم. با باز شدن فضای اینترنت و بالا رفتن سرعت آن در سالهای ۹۵-۹۶ و رونق گرفتن سایت آپارات و جذابیت سبکهای جدید در انجام گفتگوها و قرار دادن آنها در این سامانه، ما هم بر آن شدیم نمونه مشابهی را در حوزه مربوط به خودمان تولید و بارگذاری کنیم. سبک کار به این صورت بود که با هر یک از شخصیتهای منتخب مقابل دوربین قرار بگیریم و آن شخصیت، سیری از زندگی خود را در یک تا دو ساعت برای ما تشریح کند. من به این برنامهها اصطلاحا «مینی تاریخ شفاهی» میگویم. قرار نبود که صرفا به موضوعی خاص بپردازیم؛ چنانکه در برخی از برنامههای تلویزیونی اینگونه بود و مثلا در شبکه ۴ تلویزیون از شخصیتی دعوت میکردند و در یک برنامه ۴۵ دقیقهای از نظرات و اندیشههایش جویا میشدند.
حجتالاسلام نجمی اضافه کرد: البته تأمل چندماهه داشتم برای اینکه در رسانه باشم و جلوی دوربین قرار بگیرم، زیرا قاعدتا وقتی فردی چهره رسانهای پیدا میکند برای رفتارهای بعدیاش باید اقتضائاتی را رعایت کند. من هم تردید داشتم که میتوانم آن جوانب و اقتضائات را رعایت بکنم یا خیر. به هر صورت کار شروع شد. کارها و کلیپهای چنددقیقهای که در آپارات وجود داشت و از نوع کاملا زرد بود، حدود ۵۰ یا ۶۰ هزار بازدید داشت. با خودم گفتم اگر قرار باشد من گفتگویی با یک شخصیت حوزوی انجام بدهم و اولویت من این باشد که سیری از زندگی فرد، از تولد تا اکنون را به گفتگو بنشینم، احتمالا بین ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ نفر بازدیدکننده خواهد داشت، زیرا موضوع تخصصی است و گفتگوی دو نفر آخوند، حتما مخاطبان خاص خودش را دارد. البته طبیعی است که اگر قرار باشد این سیر زندگی به صورت مفصل گفته شود ظرفیت جلسات بیشتری دارد. اما هدفگذاری ما این نبود، بلکه با توجه به فضای فعلی، هم ما امکانات این کار را نداشتیم و هم مخاطبان حوصله کارهای طولانی و مفصل ندارند. وقتی اولین برنامه (گفتگو با آقای سید ابوالحسن نواب) منتشر شد، در طول یک هفته به ۴۵ هزار دانلود رسید. میدیدم که در گروههای مختلف، آن گفتگو را برای یکدیگر ارسال میکنند. باز من تعداد زیاد بازدیدکنندهها را به حساب این گذاشتم که آن شخصیت اول که با او مصاحبه شد، چهرهای تقریبا سیاسی بوده است. برنامه بعدی با آقای رضا مختاری انجام شد که چهرهای پژوهشی و علمی و نه سیاسی است. آن گفتگو هم همین تعداد بازدید داشت. بازخوردهای مثبت، زیاد بود و سؤالاتی که درباره برنامهها از ما میشد متوجه شدیم که چقدر در حوزه، زمینه این نوع از کار وجود دارد.
مدیر پایگاه فکری تحلیلی مباحثات افزود: ما برنامههایمان را در بستر آپارات منتشر میکردیم و با آنها قرارداد بسته بودیم که به جای دیگری ندهیم و همین امر باعث شد که آنها کمک بیشتری به ما بکنند و برنامههای ما را در صفحه اول قرار بدهند و این مسئله هم در تعداد مخاطبان مؤثر بود. این کار تا بیست و چند قسمت ادامه پیدا کرد. البته گاهی بین کار، شش ماه تا یک سال فاصله میشد و این طبیعی بود. از برنامه یازدهم متوجه شدیم که برخی افراد در عراق و حوزه نجف، علاقمند به دیدن برنامههای ما هستند. به همین خاطر در صدد برآمدیم که برنامه را با زیرنویس عربی منتشر کنیم. کار سختی بود چون تمام برنامه از ثانیه اول تا ثانیه آخر باید ترجمه میشد و مثل فیلمهای معمولی نبود. این کار باعث شد که در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس هم بیننده زیادی داشته باشیم. البته معتقدم که میتوانست بهتر از این باشد و خودم به نواقص آن واقفم.
زمینه و ظرفیت انجام کاری شبیه مباحثات در حوزه علمیه وجود دارد
حجتالاسلام نجمی گفت: من انتظار داشتم شبیه این کار ما را دیگران و گروههای مختلف انجام بدهند. به هر صورت حد توانایی ما مشخص و محدود است و دیگران در حوزههای مختلف از علوم، میتوانند این کار را شروع کنند و انجام بدهند. کسی که علاقمندی و تخصصش مثلا در فلسفه و یا عرفان است میتواند با استادان این فن بنشیند و گفتگو کند و بحثهای تخصصی این رشته را در میان بگذارد. اما متأسفانه شبیه کار ما انجام نشد و ای کاش انجام میشد چون ظرفیت آن وجود داشت و دارد. البته ما در تهیه این برنامهها به صورت طبیعی با مشکلاتی روبرو بودیم و سختیهای زیادی را تحمل کردیم. تأمین هزینه و امکانات کار یکی از مهمترین مشکلات کار بود. اگر قرار بود گفتگو با یکی از شخصیتها در دو قسمت باشد، طبیعتا باید دو هزینه پرداخت میکردیم و اگر آن شخصیت اعلام آمادگی میکرد که در یک روز، هر دو گفتگو را انجام بدهیم ما خوشحال میشدیم و به لحاظ اقتصادی خیلی برای ما مفید بود، چون هزینه آفیش دوربینها و امکانات را برای یک روز پرداخت میکردیم و این نشان از تنگناهای زیاد اقتصادی ما داشت. گاهی باید چیزی را میفروختیم تا هزینه ساخت یک برنامه را تهیه کنیم.
در برنامه مباحثات، بُعد رسانهای کار یعنی فیلم و تصویر و صوت آن برای ما اهمیت داشت، زیرا باید فیلم آن پخش میشد و در اختیار مخاطب قرار میگرفت. بر همین اساس، ضبط آن با سه دوربین انجام میشد. قبل از انتشار هم باید برای آن تبلیغ میکردیم. در کارهای تاریخ شفاهی بیشتر محتوا اهمیت دارد و با یک دوربین هم کار به سرانجام میرسد و کفایت میکند، زیرا کارآیی فیلم در کارهای طولانی بیشتر برای استناد آن است تا در آینده اگر ضرورتی پیدا شد به آن مراجعه شود یا اگر قرار بر ساخت مستندی درباره شخصیت راوی بود، آن فیلم به کار گرفته شود و طبعا اگر ۲۰ جلسه مصاحبه از راوی داشته باشیم فیلم تمام آن جلسات، لازم نیست و یک یا دو جلسه از آن کفایت خواهد کرد.
ایده مباحثات، ثبت تجربیات نیروهای زبده حوزوی با نگاهی به اثرگذاری آنها در آینده بود
حجتالاسلام نجمی در پاسخ به پرسش یکی از حاضران در جلسه مبنی بر اینکه معیار شما برای انتخاب افراد در برنامه مباحثات چه بوده است، گفت: من در یکی دو برنامه اول، هنوز معیار خاصی نداشتم و هر کسی که در دسترستر بود به گفتگو دعوت میکردم. یک معیار پیشنهادی به ما این بود که با کسانی مصاحبه کنیم که ضمن برخورداری از نقش خاص، سنی از آنها گذشته است و به زودی از دست ما خواهند رفت. پاسخ من آن بود که برای گفتگو با چنین کسانی باید به یک جلسه اکتفا نکرد و نهادهایی که در حوزه تاریخ شفاهی کار میکنند متصدی گفتگو با این افراد بشوند. در نهایت معیار خودم علاوه بر ثبت تجربیات راویان در خصوص کارهایی که تاکنون انجام داده بودند، نیمنگاهی هم به آینده این افراد بود و قرائن و شواهد نشان میداد که اینان در آینده حوزه علمیه قم، نقش و اثر بیشتری خواهند داشت. غالب کسانی که ما با آنها مصاحبه کردهایم کسانی هستند که این ویژگی را دارند؛ مثلا آقای نواب تجربیات راهاندازی مرکز خدمات حوزه علمیه و تأسیس دانشگاه ادیان را در سابقه خویش داشت و ثبت تجربیات مدیریتی ایشان لازم بود. آقای رضا مختاری به خاطر سابقه پژوهشی و علمی، آقای فلاحزاده به علت در پیش گرفتن سبک ویژه در تبلیغ احکام، حضرات آیات جواد فاضل، سند، سید علی میلانی، علیدوست، احمد عابدی و مهدویراد نیز همین طور. اینها برای ما از روشهای مختلف درس و زندگی خود میگویند و مطالبشان برای طلبهها مفید و انگیزهبخش است. همچنین برخی از افراد را اگر دیرتر به سراغشان میرفتیم دیگر جایگاه و شأن آنها اجازه نمیداد که به همین راحتی با ما به گفتگو بنشینند. خوب شد که ما رفتیم و این مطالب در تاریخ ثبت شد.
انجام تاریخ شفاهی حج کار مهمی بود که با همکاری بعثه مقام معظم رهبری انجام شد
حجتالاسلام نجمی گفت: انجام تاریخ شفاهی حج، کار دیگر ما بود که از سال ۱۳۹۲ با همکاری بعثه مقام معظم رهبری شروع شد. پیشنهاد من بود و آقای قاضی عسگر هم از آن استقبال کرد و خودش از ابتدا مدیریت کار را بر عهده گرفت و حتی با برخی افرادی که ما امکان ارتباطگیری با آنها را نداشتیم، برای مصاحبه تماس میگرفت. با ۴۰ نفر از افراد در سطوح مختلف از نمایندگان حضرت امام و رؤسای سازمان حج از ابتدای انقلاب در حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ جلسه گفتگو انجام شد. این کار در پژوهشگاه حج و زیارت در حال آمادهسازی و ویرایش است. گفته شده که خروجی آن احتمالا ۸ جلد و یا بیشتر است. این کار تجربه بزرگی برای خودم بود.
آقای نجمی درباره دیگر کارهای انجام شده گفت: از ما خواسته شد تا خاطرات آیتالله شهسواری را آماده و کتاب آن را عرضه کنیم. آیتالله بروجردی ایشان را در سال آخر حیات خودش برای ارائه خدمات اجتماعی و دینی به مردم به تهران میفرستد. آقای شهسواری پس از آن و از سال ۴۱ جزو اصحاب امام (ره) و پس از انقلاب از اعضای دفتر استفتائات امام بود. کتاب خاطرات ایشان هم توسط ما آماده شد. در بحث تقریب مذاهب با افراد مختلفی از پیشکسوتان این عرصه گفتگو کردیم؛ ازجمله آقای نعمانی که از شاگردان شهید صدر و سالها قائم مقام سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی بوده است. اکنون هم خاطرات فرد دیگری را ضبط میکنیم که ۴۶ جلسه آن انجام شده و احتمالا تا ۱۰۰ جلسه ادامه خواهد یافت.
اطلاع از علاقمندیها، فعالیتها و دغدغههای راوی برای مصاحبهکننده لازم است
وی در پاسخ به پرسشی درباره شرایط مصاحبهکننده گفت: ما قبل از مصاحبه با راوی رفتوآمد داریم و تا حدودی از علاقمندیها، فعالیتها و دغدغههایشان آگاهی پیدا میکنیم و مقالات و کتبشان را میخوانیم و از نزدیکانشان پرسوجو میکنیم. تقریبا اشراف به موضوع پیدا میکنیم و همین مقدار برای مصاحبههای ما کافی است و لازم نیست ما در موضوعی متخصص بشویم. بله اگر قرار به انجام مصاحبه مفصل باشد، لازم است مصاحبهکننده اشراف کامل به تخصص راوی پیدا کند یا اگر درباره مکان خاصی است تمام ابعاد آن مکان را بشناسد. اینکه میبینید من تاریخ شفاهی حج را انجام دادم به این علت بوده است که از چند سال قبل با بعثه سفرهای مختلفی داشتم و کارهای رسانهای میکردم و ساختار حج را میشناختم؛ مثلا از آشپزخانه و سردخانه و هیئت پزشکی و امور حج کاملا آگاهی داشتم و کار رسانهای درباره آنها انجام داده بودم و حتی وقتی قرار شد تاریخ شفاهی حج را شروع کنم یک مطالعه حسابی انجام دادم و تمامی مطالب مربوط به حج از ابتدای انقلاب و مسائل مربوط به آن را از روزنامهها استخراج کرده بودم و کامل خوانده بودم و نقاط عطف حج را شناسایی کرده بودم.
حجتالاسلام نجمی درباره وقوف مصاحبهگر به الزامات هویت صنفی روحانیت گفت: درباره اصول و روشهای تاریخ شفاهی کتبی نوشته شده، اما درباره تاریخ شفاهی شخصیتهای دینی علاوه بر آنها، باید به اقتضائات و سبکها نیز توجه کرد. تلقی ابتدایی و از راه دور درباره برخی شخصیتها آن است که فرد مهمی است و حتما به خاطر سمتها و رسانهای بودن خیلی مورد توجه قرار خواهد گرفت. متقابلا ما به برخی شخصیتها بیتوجهیم ولی وقتی به آنها نزدیک میشویم خواهیم دید که اینان در متن حوادث حضور داشتهاند و مسائل تاریخی را به خوبی بیان میکنند و مطالب را کاملا در خاطر دارند؛ بنابراین نمیتوان از بیرون و به راحتی در مورد افراد قضاوت کرد که این فرد برای تاریخ شفاهی عالی است و آن دیگری را باید در اولویت بعدی قرار داد. تجربه میگوید که اینگونه نباید تصمیم گرفت و قضاوت کرد. همین امر، اهمیت مراوده با علما و ارتباط با آنها را دوچندان میکند.
حجتالاسلام نجمی سپس به بیان برخی تجربیات کاربردی در تاریخ شفاهی حوزه و روحانیت به این شرح پرداخت: اول. امتیازی که در این کار به ما کمک میکند آن است که افرادی مسن و معمر، معمولا حافظه بلندمدت خوبی دارند. آنان حوادث مربوط به چند دهه پیش را با جزئیات به یاد میآورند و بیان میکنند. ممکن است حافظه کوتاهمدت خوبی هم نداشته باشند. بنابراین پیری و معمر بودن بودن افراد نباید ما را از کار منصرف کند.
دوم. تجربه من این است که هنگام مصاحبه با فرد، یک مثلث شکل میگیرد: ۱. من یا مؤسسهام ۲. راوی ۳. مخاطبان و افرادی که مصاحبه را خواهند دید و شنید و استفاده خواهند کرد. من همیشه ضلع اول را کمرنگ جلوه میدهم و خارج میکنم. اگر نفعی دارم آن را بیان نمیکنم. در همان صحبت اولیه برای متقاعد کردن راوی، اصلا آنچه که مربوط به خودم است را مطرح نمیکنم. طرح منفعت خودمان یا مؤسسهمان ممکن است در راوی ایجاد انگیزه نکند و یا حتی او را از انجام کار منصرف کند. ما بیشتر خود شخصیت را مطرح میکنیم. تجربه این سالها نشان میدهد که بسیاری از افراد با این مطلب هم مشکل دارند. آنان بدون اینکه بخواهند بازی کنند، با «من» و «منیت» رابطهای ندارند و اساسا سخن گفتن از خود، برای آنها سخت است. این ویژگی بسیاری از علماست. گرچه شخصیتهای سیاسی زیادی را میبینیم که حیاتشان در این است که هر روز یا هر هفته تیتر اول روزنامهها و مجلات باشند و اگر اینگونه نشود احساس سقوط به آنها دست خواهد داد. اگر ببینم عالمی اینگونه است سعی میکنم از راه دیگری برای متقاعد کردن او استفاده کنم؛ مثلا از راه استادان او و اینکه آنها را باید معرفی کرد. وقتی وارد گفتگو میشویم طبیعی است که همه سؤالها را مطرح میکنیم. اول باید راوی را متقاعد کرد تا احساس تکلیف بکند. افرادی که ما با آنها سروکار داریم تا احساس تکلیف نکنند متقاعد نمیشوند.
مصاحبهکننده از نگاه مصاحبهشونده باید کاسب محل تلقی شود نه فروشنده دورهگرد
سوم. راویان نباید احساس بکنند که ما یک فروشنده دورهگرد هستیم بلکه باید ما را همچون کاسب محل ببیند و احساس کند که ما با او هستیم و اینگونه نیست که از راه نرسیده، میخواهیم خاطرات او را بگیریم و برویم. همان دیدار اول درخواست مصاحبه نکنیم چون ممکن است کار خراب شود. معمولا علما رفتوآمد و جلسات روضه و درس دارند و مصاحبهکننده چند جلسه برود و خودش را نشان بدهد. بر همین اساس باید قبل از مصاحبه با او معاشرت کنیم تا او ما را از خودش بداند و به محض اینکه گفتگو تمام شد او را رها نکنیم.
چهارم. اطرافیان راوی گاهی برای انجام مصاحبه ایجاد مشکل میکنند و ابتدا باید آنها را راضی کرد. عموما ادعایشان آن است که حال آقا مثلا خوب نیست و یا الان حال و حوصله ندارد. من به آنها توضیح میدهم که این گفتگو برای حال حاج آقا بسیار مناسب است زیرا او را یاد قدیم و دوستان قدیمی و خاطرات دوران جوانی و مدرسه و حجره و استادان میاندازد و او را سر حال میآورد و سرزنده میشود. در مواردی این توضیحات من راهگشا بوده و اتفاقا وقتی جلسات اول و دوم مصاحبه انجام شده حال حاج آقا هم مناسبتر شده است.
اعتمادسازی شرط مهم و اساسی در کار تاریخ شفاهی روحانیت است
پنجم. برخی آقایان واهمه دارند که این خاطراتی که گفته میشود در کجا منتشر خواهد شد. این واهمه بیجا نیست، زیرا تجربیات بدی وجود داشته است که فرد مصاحبه کرده و بدون اطلاع او فیلمی از مصاحبهاش درآمده یا متنی منتشر شده است. گاهی میگویند مسائل اول انقلاب هم زیاد است و هم ممکن است به آقایان بربخورد. من به آنها اطمینان میدهم که همه این موارد محرمانه است. این جمله را خیلی شمرده، صریح، محکم و قاطع میگویم: «من و مجموعهام شرعا و اخلاقا متعهد هستیم که اینها کاملا محرمانه بماند و اگر قرار بر انتشار باشد باید این متن مورد تأیید شما قرار بگیرد.» خیال او را راحت میکنم. این کار من اثرگذار بوده است و آنان اطمینان پیدا کردهاند و ما هم واقعا بر همین اساس عمل کردهایم. گاهی اوقات اتفاق افتاده در زمانی که فیلمبرداری با نوار انجام میشد، بعد از انجام مصاحبه به راوی میگفتم نوار را بیرون میآورم و به شما میدهم. شما آن را نگاه کنید و اگر خوب بود و راضی بودید جلسه دوم را هم ضبط میکنیم و آن وقت شما فیلمها را به ما بدهید. اگر احساس کردید که راضی نیستید فیلمها پیش شما بماند. این دیگر اوج اعتمادسازی است و اصلا هیچگونه زمینهای را برای سوءاستفاده باقی نمیگذارد. الان هم میگویم من متن را به شما میدهم و هر جایی که احساس کردید عبارتی را باید اصلاح کنید، مشخص کنید و ما آن اصلاح را انجام میدهیم.
مجریان از تکلفهای غیرضروری و مزاحم اجتناب کنند
ششم. اگر قرار است جلسات ما طولانی باشد تکلفهای حاشیهای مثل فیلمبرداری با چند دوربین یا موارد دیگر را کم کنیم. این به علت آن است که فیلمبردار به لحاظ وظیفهاش ممکن است برای درست کردن نور و صحنه و گرفتن تصویر بهتر، برخی تنظیمات منزل و محل سکونت راوی را بر هم بزند و چیدمان منزل را دگرگون کند. اینکه هر بار ما به منزل راوی برویم از این شلوغکاریها بکنیم و مزاحمتهایی را برای خانواده به وجود بیاوریم طبیعی است که ممکن است کمتر همراهی کند و اجازه ضبط جلسات بعدی را ندهد.
هفتم. برای اینکه راوی راحتتر و زودتر متقاعد بشود، من خودم را صددرصد تابع او میدانم و مطابق میل و نظر او رفتار میکنم. برای وقت گرفتن از راوی، پیشنهاد من این است که دو زمان به او پیشنهاد بشود تا او یکی از آنها را انتخاب کند. این حتما بهتر است از اینکه او یک وقت نامناسبی را به من بگوید و من آن وقت نتوانم در مصاحبه حاضر شوم. این یک قلق و روش مدیریتی قرار گذاشتن است. قرار را میگذاریم و حتما هم سر وقت حاضر میشویم. من همیشه سر وقت و حتی چند دقیقه زودتر برای مصاحبه حاضر میشوم. این خیلی بد است که گفتگوکننده با تأخیر به سر قرار برسد.
هشتم. قاعدتا قبل از مصاحبه گفته خواهد شد که سؤالات برای راوی ارسال شود. معمولا در این موارد، من محور کلی سؤالات را مینویسم و ارسال میکنم. خودم سؤالات جزئی را میدانم ولی لزومی ندارد که آنها را هم تحویل راوی بدهم. زیرا گاهی پیش میآید که راوی یا اطرافیانش بر روی سؤالی انگشت میگذارند که مثلا این را نپرس. به صورت طبیعی در هنگام مصاحبه به همه جزئیات وارد میشوم.
نهم. اشراف مصاحبهکننده به موضوع مصاحبه امر مهمی است. وقتی راوی درباره وقایع چهل، پنجاه سال گذشته صحبت میکند و مصاحبهگر با تسلطی که به تاریخ دارد، با او همراه میشود، در حقیقت او را سر ذوق میآورد و او برای جلسات بعدی انگیزهمند میشود و حتی سر موعد، سراغ مصاحبهکننده را میگیرد، زیرا او احساس نمیکند که یک مصاحبه رسمی انجام میدهد بلکه فکر میکند که در گعده دوستانه حضور دارد و این امتیاز بزرگی است. این خیلی فرق دارد با جایی که راوی مثل یک نوار کاست فقط خودش صحبت میکند و مصاحبهکننده به علت عدم اشراف به موضوع، ورود نمیکند و مصاحبه یکطرفه پیش میرود. اگر مصاحبهکننده اطلاعات کافی نداشته باشد ممکن است اتفاقات بدی بیفتد چون افرادی که ما با آنها مصاحبه میکنیم اغلب سنشان بالاست و خیلی طبیعی است که وقایع را جابجا بگویند و افراد را نادرست اسم ببرند؛ مثلا در کتاب خاطرات آیتالله یزدی از فردی به نام شیخ علیاصغر به عنوان محور حمله خلق مسلمان در قم در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب نام میبرد، درحالیکه این فرد در سال ۵۴ یعنی چند سال قبل از انقلاب از دنیا رفته و به پیروزی انقلاب نرسیده است. اینجا اگر مصاحبهکننده اشراف داشت، همانجا به راوی تذکر میداد و او روایت ناصحیح خودش را اصلاح میکرد. این یک امتیاز منفی برای تاریخ شفاهی است.
مثال دیگر اینکه در تاریخ شفاهی حج، من با آقای موسوی خوئینیها به عنوان نماینده ولی فقیه در حج مصاحبه میکردم. گویا در یکی از سالها پیرو یک جریانی، عربستان ایشان و جمعی را از مدینه سوار اتوبوس میکند و به جده میفرستد و از آنجا با هواپیما آنها را از عربستان اخراج میکند. طبیعی است که اتفاق مهمی است و باید یک جلسه کامل راجع به این موضوع صحبت میکردیم. وقتی من این جریان را مطرح کردم ایشان گفت یادم نمیآید و واقعا حافظهاش یاری نمیکرد. خوشبختانه من گفتگوی ایشان با روزنامه در همان ایام را داشتم. خبرنگار موضوع را جویا شده و ایشان کامل در آنجا توضیح داده بود. روزنامه را به ایشان دادم و خواند و همه مطالب یادش آمد و بعد کامل برای ما شرح داد. این نشان میدهد به هنگام مصاحبه اگر اسنادی راجع به موضوع مورد بحث داریم لازم است همراه خود داشته باشیم. الان خیلی راحت شده و با گوشی میتوان جستجو کرد و من هم خودم میخوانم و اطلاعاتم بیشتر میشود و هم خاطرات راوی را تکمیل میکنم. البته من به راوی میگویم که گوشم با اوست و در حال جستجوی موارد هستم تا احساس نکند که به سخنان او بیاعتنا هستم یا بازی میکنم.
سبک من در مصاحبه ترجیح اخلاقیات طلبگی بر مچگیری و روحیه ژورنالیستی است
دهم. در گفتگوهایی که جنبه رسانهای آن غالب است، سبک من ترجیح اخلاقیات طلبگی بر مسائل ژورنالیستی است. اینگونه نیست که راوی مطلبی را بگوید و من از او مچگیری کنم. این مچگیریها در هنگام مصاحبه از نظر من اخلاقی نیست و اولویت من اخلاقی عمل کردن است ولو در جایی باعث بشود که مخاطبم را از دست بدهم؛ مثلا با یک شخصیتی از طیف انقلابیون که منتقد طیف سنتی بود و نسبت به افراد داعیه مرجعیت انتقاد داشت و البته خودش در سایت به استفتائات هم جواب میداد گفتگو میکردم. قاعده این بود که از افراد مدعی مرجعیت بپرسم و ایشان هم آنها را نقد کند. اگر میخواستم ژورنالیستی عمل کنم همین جا مچ او را بگیرم و بگویم خودتان هم در سایت به استفتائات جواب میدهید. اما من وارد این مسئله نشدم. در فاصلهی استراحت بنا به اقتضای شرایط دوربینهای۴k به او گفتم که میخواهم این سؤال را مطرح کنم و اگر نظر شما خلاف آن است شما در سایت نیز اینگونه عمل میکنید. ایشان با تأمل در پرسش من، با حوصله و فرصت آن را پاسخ گفتند. من میتوانستم در اینجا مچگیری کنم و مخاطب هم لذت ببرد اما این کار را نکردم. البته شاید من در ایجاد چالش ضعف دارم و سعی میکنم رعایت حال بزرگان را بکنم. فکر میکنم که در این صورت خدا به کار من هم برکت میدهد.
پاسخ نجمی به این پرسش که در موارد ناصواب سیاسی مطرح شده از جانب راوی، مصاحبهگر چگونه باید عمل کند و آیا او صرفا مسئول ضبط خاطرات راوی است یا علاوه بر آن باید به تکمیل بخشهای ناقص تاریخ نیز بیندیشد؟ گفت: البته روحیات افراد متفاوت است و مصاحبهکننده باید این مسئله را در نظر بگیرد، زیرا برخی تحمل اینکه سخنشان به چالش کشیده بشود را ندارند و اگر احساس بکنند که یک طلبه جوان در صدد رد کردن نظر اوست، ممکن است به او بربخورد و حتی ممکن است سر جدل بیفتد. در غالب موارد، من به جای اینکه خودم را وارد بحث چالشی با راوی بکنم، دیگران را با او روبرو میکنم و در برابر نظر او، نظر دیگران و منتقدان این نظر را مطرح میکنم. وارد شدن با این ادبیات، در بسیاری از موارد جواب داده است.
یازدهم. یکی از چالشهای مصاحبهکننده، مدیریت جلسه مصاحبه است. در تکبرنامهها که وقت محدود است، کار خیلی سخت میشود. برخی شخصیتها اطلاعاتشان درباره افراد زیاد است و هر اسمی که در مصاحبه میآید راوی میخواهد درباره آن اسم توضیح بدهد. در اینگونه موارد، من به طور صریح و یکجا، حرف راوی را قطع نمیکنم و وقتی او در حال توضیح دادن مطلبی است، با او همراه میشوم و از حرف او، سرفصل بعدی مصاحبه را شروع میکنم. این کار نتیجه میدهد، زیرا او احساس نمیکند که وسط حرف او پریدهام یا وقفه در سخن او ایجاد کردهام. بعضی اینگونه نیستند و به طور صریح سخن راوی را قطع میکنند.
دوازدهم. حتما باید نسبت به زندگی علما و ازدواج آنان اطلاع داشته باشیم. من در مصاحبههایم از ازدواج راوی میپرسم زیرا همیشه نکات آموزندهای در این بحث برای همگان وجود دارد. البته مواردی بوده که راوی، ازدواج دوم داشته است و من وارد آن نشدهام. اگر بخواهم وارد بشوم، اجازه میگیرم و نوعا اجازه میدهند.
به عقیده حجتالاسلام نجمی خاطرات همسران علما، امری است که مغفول مانده است و شاید به اندازه انگشتان دست هم انجام نشده باشد. مرکز اسناد انقلاب اسلامی در این زمینه باید کاری انجام دهد. اخیرا همسر آیتالله محفوظی به رحمت خدا رفت و در مراسم ایشان گفته شد که مؤلف دو کتاب بوده است. از این موارد زیاد است و باید راهی برای بیان این خاطرات پیدا کرد.